کد مطلب:188786 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:158

امام باقر و قیام زید بن علی
هرچند قیام زید بن علی بن الحسین (ع) در عصر امام صادق (ع) صورت گرفت، و از زمان وفات امام باقر (ع) تا زمان نهضت زید حدود هشت سال می گذشت، اما چنین قیامی از سال ها قبل مطرح بود و بارها و بارها امام باقر (ع) درباره ی آن اظهار نظر فرموده بود.

در بررسی زندگی سیاسی امام باقر (ع)، توجه به موضع آن حضرت در قابل قیامی كه زید بن علی هماره از آن سخن می گفت و مترصد تحقق آن بود، ضروری



[ صفحه 203]



است. روایات در زمینه ی شخصیت زید و موضعگیری امام باقر و سایر ائمه در قبال قیام او به سه دسته قابل تقسیم است:

1- روایاتی كه زید بن علی را شخصیتی مثبت، ارجمند و معتقد به ائمه ی اثنی عشر [1] و نیز امامت باقرالعلوم (ع) [2] و جعفر بن محمد (ع) [3] معرفی می كند، و قیام او را در راستای اهداف ائمه و بر اساس رضایت آنان می شناساند [4] و شهادت او و یارانش را فوزی بزرگ به شمار می آورد [5] .

2- روایاتی كه به ظاهر موهم قدح است، ولی پس از تأمل و دقت نمی توان آن را به صورت قطعی، بیانگر مذمت دانست. از این گونه روایات وجود نوعی اختلاف نظر میان زید با امام باقر و امام صادق (ع) و اصحاب خاص ایشان استفاده می شود [6] .

3- روایاتی كه آشكارا زید را به ادعای امامت برای خود متهم می كند و چنین می نماید كه قیام او به اجازه ی ائمه (ع) نبوده، بلكه علیرغم نهی آنان و با نفی امامت ایشان صورت گرفته است! [7] .

جرح و تعدیل و داوری درباره ی این احادیث نیازمند مجالی جداگانه است، [8] و در اینجا فقط به نكات اصلی و تعیین كننده اشاره می شود.

توجه به چند نكته می تواند در بررسی این روایات مؤثر باشد:

1- سیاست كلی ائمه بر دفاع از ولایت و امامت و نفی حكومت غاصبان و حاكمان جور بوده است، و هیچكدام از آنان در اصل این موضوع اختلاف نظر نداشته اند و اگر برخی از آنان عملا به قیام مسلحانه روی آورده و بعضی راه تقیه را



[ صفحه 204]



در پیش گرفته اند به جهت شرایط و مقتضیات و امكانات زمان بوده است.

2- پس از شهادت حسین بن علی (ع) سایر ائمه هرگز زمینه ی اجتماعی را برای قیامی علنی و گسترده مناسب نیافتند، و با این كه با تعالیم خویش، بغض ظالمان و حاكمان غاصب را در قلب شیعیان خود تقویت می كردند، ولی از اقدام های علنی كه شالوده ی نظام حیاتی شیعه را در معرض متلاشی شدن قرار می داد و بنیاد معارف شیعی را تهدید می كرد، جلوگیری می نمودند.

3- مبارزه با حاكمان مستبد و فسادگر در هر شكلی كه مایه ی زیان به موجودیت تشكیلات شیعی نمی شد مورد منع آنان نبود، بلكه خود عملا در آن راستا قدم بر می داشتند.

4- شهادت و كشته شدن در راه خدا و ارزش های الهی از والاترین سعادت ها در مكتب اهل بیت بشمار می آید، و هرگز وظیفه ای را به خاطر حفظ جان و فرار از مرگ ترك نكرده و ترك آن را اجازه نداده اند.

5- شرایط سخت تقیه، در موارد بسیاری سبب می شده است كه ائمه در محافل عمومی یا نزد جاسوسان حكومت و عناصر منافق یا كم ظرفیت، احكام فقهی یا اعتقادی و سیاسی را به گونه ای بیان كنند كه موافق شرایط تقیه است، نه آنگونه كه خود اعتقاد داشته اند، (البته با رفع شرایط تقیه، نظریه ی حق را به اصحاب و شیعیان خود ابلاغ كرده و می رسانده اند).

اگر نكات یاد شده مورد توجه قرار گیرد می توان از یك سو به علت وجود نقل ها و آرای مختلف در زمینه ی قیام زید بن علی (ع) پی برد، و از سوی دیگر ملاكی در ترجیح یك نظریه بر نظریه ی دیگر به دست آورد.

از جمله این كه مقام تقیه همواره مقتضی آن بوده است كه ائمه خود را از جریان های سیاسی و خطوطی كه علیه حكومت ها فعال بوده اند، دور نشان دهند و لازمه ی چنین خط مشیی چنین بوده است كه ائمه حركت زید بن علی (ع) را هر چند به لحاظ ماهیت و هدف صحیح می دانسته اند، اما درباره ی آن به گونه ای داوری كنند كه قیام او موجب هجوم دستگاه خلافت به تشكیلات شیعی نشود، و چه بسا امتناع برخی از اصحاب امام صادق (ع) از پیوستن به زید در جهت همین سیاست بوده است؛ اما تأیید شخصیت معنوی و قیام زید كه در بیان معصومین آمده، هرگز قابل



[ صفحه 205]



حمل بر تقیه نیست؛ زیرا هیچ نیرویی ایشان را ناگزیر به تقیه در جهت بزرگداشت مقام زید نمی كرده است تا آنان نظر به ملاحظات سیاسی از زید و قیام او دفاع كنند.

بنابراین، دفاع ائمه از قیام زید و شخصیت وی، علتی جز والایی و ارجمندی او نزد ایشان نداشته است.

از آنجا كه خط مشی تقیه سبب شده بود اما باقر و امام صادق (ع) حمایت علنی از قیام زید نكنند و نیز قیام او تنش های عقیدتی ای را به دنبال داشت، برخی از شیعیان به گمان این كه زید بن علی از نظر امام صادق، دارای شخصیتی منفی است و امام حركت او را باطل می داند، نزد آن حضرت لب می گشایند تا از زید به بدی یاد كنند! اما امام صادق جلو ایشان را می گیرد و می فرماید:

«لا تفعل رحم الله عمی زیدا...» یعنی؛ اقدام به چنین كاری نكن و سرزنش منمای! خداوند عمویم - زید - را مورد رحمت قرار دهد.

تصریح ائمه به شخصیت والای زید و درستی قیام وی آنگاه صورتی علنی پیدا می كنند كه بنی امیه از میان رفته و دیگر تأیید زید خطری را متوجه تشكیلات شیعی نمی سازد.

زید بن موسی بن جعفر از كسانی است كه در عصر خلافت مأمون در بصره خروج كرد و خانه های بنی العباس را آتش زد، او را دستگیر كردند و نزد مأمون فرستادند، مأمون گفت او را به حرمت برادریش با علی بن موسی می بخشم و سپس به علی بن موسی گفت:

اگر برادر شما خروج كرد و چنین و چنان كرد، قبل از او زید بن علی نیز قیام نمود و كشته شد. و اگر به خاطر شما نبود او را می كشتم؛ زیرا عملی كه مرتكب شده است، كوچك نیست.

حضرت رضا (ع) در پاسخ مأمون فرمود: برادر مرا با زید بن علی قیاس مكن! زیرا زید بن علی از دانشمندان خاندان پیامبر (ع) بود، برای خدا غضب كرد و با دشمنان خدا جنگید تا در راه خدا كشته شد. پدرم از پدر خویش - جعفر بن محمد - نقل كرد كه آن گرامی می فرود: خداوند عمویم زید را مورد رحمت قرار دهد؛ زیرا او در طلب خشنودی و رضای آل محمد بود و اگر در قیام خود پیروز می شد به آن چه دعوت كرده بود وفا می كرد...



[ صفحه 206]



مأمون پرسید: مگر زید بن علی از جمله كسانی نیست كه بدون حق ادعای امامت كرده است؟

حضرت رضا (ع) فرمود: خیر! زید ادعای امامت نداشت و به چیزی دعوت نمی كرد كه صلاحیت آن را دارا نباشد، او دارای تقوا بود و می گفت: من شما را به آن چه مورد رضای خاندان رسالت است فرا می خوانم. [9] .

از این حدیث استفاده می شود كه آن چه در محافل خصوصی ائمه نسبت به حقانیت قیام زید مطرح می شده است، حتی به گوش بنی العباس كه در آن روز مخالف حكومت بنی امیه شمار می آمدند نرسیده و فردی چون مأمون از آن بی اطلاع بوده است و زمانی امام رضا (ع) صریحا آن را اعلام می دارد كه دوران آن تقیه گذشته است.

روایاتی كه زید را متهم به ادعای امامت می كند، از نظر كمی اندك و از نظر سند ضعیف و غیرقابل اعتماد است و آن روایات نمی تواند با روایات مدح او مقابله نماید.


[1] رك: كفاية الاثر 327؛ الارشاد 1 / 168؛ اثبات الهداة 5 / 294؛ بحار 11 / 41.

[2] مناقب 2 / 285؛ اشعار زيد بن علي در رثاي امام باقر (ع).

[3] اختيار معرفة الرجال 376 و 361؛ مناقب ابن شهر آشوب 2 / 326 و 347؛ بحار 11 / 35.

[4] روضه ي كافي 2 / 116؛ عيون اخبار الرضا 1، باب 25؛ وسائل الشيعة 11 / 36.

[5] امالي صدوق 330؛ عيون اخبار الرضا 1، باب 25؛ مقاتل الطالبين 52.

[6] رك: اصول كافي 1 / 356؛ مروج الذهب 2 / 181؛ مناقب 2 / 279.

[7] رك: اثبات الوصية 154؛ اثبات الهداة 5 / 321؛ بحار 46 / 252.

[8] رك: سيره و قيام زيد بن علي (ع).

[9] عيون اخبار الرضا 1 / 248.